احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی. احتیاجی ندارم که توحامی باشی خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم. با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم. من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم. به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند. امروز تو برای هم گامی بامن و نه تصاحب من که من تصاحب شدنی نیستم باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی. حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد. خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هر قیمتی به تو نخواهم فروخت. در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی. زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من در سایت ها با هر پیامی که از سوی تو بود عادت کردم به دیدن کلمات وقیحانه و پیشنهاد های بی شرمانه تو که حتی اگر پاسخ نمی دادم باز با انبوهی از دشنام ها و تهمت های تو روبرو بودم روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود. هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد.ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد.

مودب، با صداقت، خوش برخورد، اهل ورزش، مستقل، همسر قبلی یا روابط عاشقانه قبلی نداشته باشه.(چون به عقیده من این روابط باعث از بین رفتن سرمایه عاطفی افراد می شود) خیلی چاق یا بیش از حد لاغر نباشه. عصبانی و بداخلاق نباشه. آرام و با شخصیت باشه. ترک، لر و سمنانی و بلوچ نباشه(این امر به دلیل اختلاف فرهنگی بوده و توهین نیست).! در ضمن وضعیت اقتصادی و چهره نیز تا حدی برای من مهم هستند.